درد تلخ #زیر_سایه بودن #بخش_چهارم

درد تلخ #زیر_سایه بودن #بخش_چهارم
اسمش مرتضی بود. #دوست_پسر خواهرزن سابقم که بعدتر شوهرش شد. خوب تا اینجای ماجرا که بد نبود؛ بدِ ماجرا از زمانی شروع شد که این زن و شوهر ساکن تهران، از همان اول ازدواج باهم مشکل داشتند. مرتضی فردی #سلطه_گر بود؛ تیپ شخصیتی که بعدها فهمیدم کاملا مطلوب #همسر_سابق م بود و من نمی‌دانستم. پس از کشمکشی طولانی زن مرتضی بچه چندماهه‌اش را برداشت و آمد به شهرستان خانه پدرش. یک شب جمع خواهرزنان من را دوره کردند و خواستند یا بهتر است بگویم تکلیف کردند که تصمیم به طلاق خواهرشان را من به مرتضی برسانم؛ یعنی حتی زحمت درگیر شدن را هم به خود ندادند!! من اول نپذیرفتم و در نهایت وقتی از آن خواهرزن پرسیدم و یقین حاصل کردم تصمیم خودش است موضوع را به مرتضی بصورت #مکتوب با پیامک و واتساپ و تلگرام اطلاع دادم. کمی بعد اعتراضها از طرف خانواده #همسر_سابق شروع شد. اول از همه هم #پدرزن_سابق که فکر کرد من سرخود اقدام کرده‌ام. دردسرتان ندهم؛ نهایتا کاسه و کوزه‌ها سر من شکست! البته ارتباط مرتضی با زنش خوب شد و بعد آرام آرام در زندگی خانوادگی من هم نفوذ کرد؛ من خیلی دیر فهمیدم که میزان صمیمیت #همسر_سابق م با این دامادش چقدر پیش رفته و به همان میزان چقدر از من دور شده بود. راستش حالا و با گذشت یک سال از #طلاق فکر می‌کنم این نتیجه اندوهبار بخشی از #تلافی آن باجناق سابق بوده‌است.
دیدگاه ها (۰)

درد تلخ #زیر_سایه بودن، بخش پایانی

بزرگترین چالش مهندسی ارزش

درد تلخ #زیر_سایه بودن #بخش_سوم

درد تلخ #زیر_سایه بودن، #بخش_دوم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط